حرف های خفه شده ی دلم

ساخت وبلاگ
قبلا که رفیق جان کمتر دوستم داشت دست و پاش رو کمتر گم میکرد و بهتر میتونست آرومم کنه جدیدا کم مونده بشینه باهام گریه کنه ! و این اصلا خوب نیست البته خیلی هم بد نیست چون باعث میشه زود خوب شم چون دوست ندارم گریه کنه ولـــــــی من مدل قدیمش و مدل آنه رو دوست تر دارم با شیطنت و شوخی ...
یکی از بلاگرها یک پستی نوشته بود و نظری دادم و جوابی داد! که خیلی ها گفتن بهم و من قبولش ندارم بخاطر شبای مشابه امشب و دیشب و پریشب و پس پریشب و شب های قبلتر! من شاید بتونم تا حدی غم و غصه رو از خودم دور کنم ولی دائمی نیست و هر شب باید سرک بکشه تو مغز و زندگی من هر شب به شکلی یک شب با دلتنگی برای خودم! یک شب برای اینکه خسته شدم از امتحانات پی در پی زندگی جان یک شبایی هم بخاطر بقیه! مثلا بخاطر جوونی که تازه فوت شده یا رفیق جانی که با من نشسته بد شده تو یه چیزایی!
بهم میگه انقد مظلوم نباش! نمیدونه من مظلوم نیستم خودش ظالمه و من عــــــــــاشــــــــــق
حیف خانواده نشسته بود...
ما را در سایت حیف خانواده نشسته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaahomaahi7 بازدید : 158 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1396 ساعت: 18:38