فرق هست بین رک بودن، صداقت و البته بیشعوری! امروز ما مهمون داشتیم خانواده دایی بابام که شامل نوه اش هم میشد :) نوه ای که بی نهایت شبیه منه هیکلش و البته اخلاقش بعلاوه ی یکی از دوستای خاله ریزه همراه همسرش و دو تا دخترش :)
دختراش زودتر اومدن که کمک کنن ولی خودش و همسرش وقتی اومدن که خانواده دایی بابام اومده بودن
توجه کنید بار اولی بود که اینا هم دیگه رو می دیدن و دوست خاله ریزه که من بهش لقب دادم مینی مون کینگ قندر! [مون کینگ قندر اعظم میشه زن عموی بابام که این قندر یعنی قلدر :دی بنده خدا یکسری کلمات رو نمیتونست درست بگه]
هنوز ننشسته بود باور کنین هنوز یکم مونده بود که هیکل مبارک رو بندازه رو مبل نه گذاشت نه برداشت :دی گفت ما که جوون بودیم خوش هیکل بودیم اولم اشاره کرد به نوه دایی بابام گفت این بعد اشاره به من و این و دخترای من چرا انقد چاقن؟
من و نوه دایی بابام :دی بهم زل زدیم و یهو بی مقدمه از خنده ولو شدیم حالا نخند کی بخند :)) بعد مینی مون کینگ میگه چرا میخندین؟ :)) باور کنین دوست داشتم بهش بگم به بیشعوری تو عزیزم :)) والا :|
بعد از اینم ملقب شدیم به کلاه قرمزی و پسرخاله :)) من پسرخاله بودم نوه دایی بابام بخاطر شال قرمزش کلاه قرمزی :))
و البته اگه اون بیشعوره ما خیلی ریلکس و خوش خنده ایم و به ترک دیوارم میخندیم :)) حتی با حرفی که باعث شد بهمون بربخوره :دی انقدررر تمام طول شب به طور تاااابلووو به چاقی مون خندیدیم :دی که مینی مون کینگ! پوکرفیس طور رفت :))
تازه ما کشف کردیم تو شکمویی هم چقدر شبیه همیم :)) و عاشق در آوردن ته خوراکیا :)) کلی قرار کافی شاپ گذاشتیم :)) باشد که از 90 کیلو به مثبت صد کیلو برسیم بریم برای کشتی فوق سنگین :)) :|
بعد اینم حرف تاهل شد :)) فهمیدیم اوووه مااای گاااد تو مورد ازدواجم چقدر شبیه همیم :)) خلاصه :دی هر بار که من و کلاه قرمزی هم دیگه رو می بینیم شباهت های بیشتری کشف میشه به زودی میام میگم اون منه من اونم :))
تو مورد ازدواجم میتونم بگم به کسی چه ما دوست داریم قبل 25 سالگی ازدواج کنیم اگه بشه :دی و کلی بچه داشته باشیم :)) شوهرمونم باید ایرانی باشه چون ما حال نداریم زبون یه زبون ما نفهم رو یاد بگیریم :))
حیف خانواده نشسته بود...
ما را در سایت حیف خانواده نشسته بود دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : cmaahomaahi7 بازدید : 77 تاريخ : سه شنبه 3 مرداد 1396 ساعت: 23:55