تاثیر مخرب دورهمی مهران مدیری + بعدا نوشت

دیشب برنامه دورهمی درباره حواس پرتی بود فکر کنم گرد حواس پرتی پخش کرد تو اطرافیان من :دی ولی بهترتر :)) خدا خیرش دهاد

یادتونه گفتم یکی از بلاگرا یه کاری کرده ذوق دارم ولی بعدا بهتون میگم میخواستم بذارم روزی که کادوش رسید دستم بگما ولی خو میگم که حس خوب یعنی دوست مجازیت که حتی همشهریت نیست دومین نفری باشه که کادو میده بهت :دی

اولیشم کادوی مامانم که اونم نرسیده هنوز و من دلم آب شده بدونم کادوی اینا چی میتونه باشه :)) 

امروزم بیدار شدم دیدم واوو دوست بابام برام آهنگ تولدت مبارک فرستاده *_* البته تولدم امروز نیست! فرداست :دی ولی خو میذاریم رو حساب پیشاپیش :)) نه سوتی :))

با خنده گفتم وااای بابا این دوستت تولدمو پیشاپیش تبریک گفته :دی  گفت مگه کی گفته؟ گفتم امروز 7 صبح :دی یهو بابام داد زد خاااله ریـــزه میکشمت :)) معلوم شد خاله ریزه بهشون گفته نهم مرداد میشه یکشنبه :| :)) همه رو به اشتباه انداخته :)) 

بعد چون من عاااشق و شیدای کیک باربی تولد 4 سالگیم بودم هنوزم فکرشو میکنم میخندم :)) تولد 4 سالگیم بهترین جذاب ترین خاطره انگیزترین تولدمه :)) خلاصه بابام اینا خواستن باز ذوق مرگم کنن رفتن عروسک خریدن کیک باربی سفارش دادن واسه امروز :)) من فکر میکردم مینیون باشه حداقل :)) وااای خدا :)) باربی :)) حس میکنم 4 ساله شدم باز :دی

خلاصه :دی بابام میخواست زنگ بزنه قنادی بگه آقاااا اشتباه شده فردا کیک رو بپزونین :)) که ندا برآمد زنگ نزنیااا امشب کیک رو میبریم فردا میریم شهربازی :دی کادوهام باشه فردا بدین :)) خواستینم امروز بدین :)) 

خلاصه بخاطر حواس پرتی خاله ریزه :دی و برنامه از قبلی که دوستام داشتن برای دهم مرداد من سه روز پشت هم قراره تولد بگیرم :)) یاد عروسیای 7 شبانه روزی مون افتادم که البته آخریش من 12 سالم بود :)) شاید اگه برای عروسیم بخوام جشن بگیرم این سنت رو دوباره بنا کنم :دی

بعدا نوشت: وووی وووی کادوی بیگ بلاگر عزیزم رسید ^__^ از این حجم از شناختش که میدونسته چی بخره ذوق مرگ شدم واقعا ^__^ منو این همه خوشبختی محاله :دی